خیلی وقته اینجا نیومدم...بسکه درگیر پاییز و مریضی بچه ها بودیم! بذار چیزایی که یادمه بگم. جاروبرقی پارس خزر اومد و خب نمیشه بگم عالیه البته انتظار من در همین حد بود، فعلا کارم رو راه میندازه و با انن بودجه همین گیرمون میومد
مدرسه رفتن بچهها همان و مریض شدنشان همان یعنی نابود شدیم این تقریبا دو ماه، نگم که گل دختر چهتبوحشتناک وو طولانی پشت سر گذاشت طفلی خیلی خیلی اذیت شد. نه روز تمام این طفل معصوم تب بالای ۳۹داشت و رسما من و باباش پیر شدیم خیلی سخت بود خیلی ها. الحمدلله که الان حالش خوبه، البته هنوز هر سه سرفه هایی دارن اما بعد از دیدن اون مریضی ناجور الان خیلی راضیم به سرفه.
دیروز صبح هم واکسن هجده ماهگی ته تغاریرو زدیم و از دیروزظهر تکون نخورد و راه نرفت تا امروزعصر.تب هم کرد ولی شکر خدا شدید نبود الان جز سرفه های خلطی شکر خدا خوبه حالش، انقدر این مدت مریض شدن حسابی همگی خسته ایم
مامان و بابا همراه با عمو و زنموم رفتن مشهد، قسمت همه بشه
یکی از بزرگترین غصه های این روزامون هم مردم غزه و کشتار وحشتناک اوناس خدا اسرائیل رو نابود کنه الهی که انقدر وحشیه
امروز تولد داداشمه، داداش کوچیکه گفت براش کیک بپزم و اومد برد براش. راستی تقریبا دو ماهه که کیک میپزم و میفروشم خوشحالم بابتش. درسته هنوز خیلی درآمدش کمه اما راضیم که قدم اول رو برداشتم. یه قرعه کشی هم مامانم نوشت دوازده ماهه و هر ماه یه میلیون که من شرکت کردم و ماه اول که خودش برداشت و ماه دومم قرعه کشی شد من برنده شدم ماشالا بگین به این شانس ده روز دیگه پول منو میدن و میخوام باهاش فر بخرم
خدایا شکرت که انقدر خوب و ماهی
نیم سالگی...برچسب : نویسنده : khorzeneh بازدید : 9