امروز صبح یه کم سر یه موضوع حالم گرفته بود، حامد هم در مرخصیه و امشب میره سرکار، دیگه دیدم حامد باید بره بیرون کار داره سریع پاشدم به خودم روحیه دادم، اول گل کوچولوی خانه رو خواباندم و بعد با خانم خانما نقاشی کشیدم. مقدمات کیک درست کردن رو فراهم کردم، وقتی گل پسر بیدار شد سریع کیک بادام, درست کردم و بعدش کیک گوشت برا ناهار، حالا این وسط ماست نداشتیم که از همسایه یه کم گرفتم، یادم باشه پس بدم بهش. حامد گرسنه و تشنه از راه رسید و ناهار بسیار خوشمزه رو زدیم بر. بدن و بعد یه کم استراحت رفتیم خانه دایی حامد برا عرض. مامان بزرگ زندایی فوت کرده بود رفتیم خدا بیامرز گفتیم. رسیدیم خانه هم من یه دوش عالی گرفتم و یه سشوار توپ کشیدم و شام کودکان رو دادیم و خوابیدن. الانم منزل در سکوتی دلنشین فرو رفته تنها نکته بد اینه که حامد آخر شب میره تهران
همه مسافرا به سلامت❤
نیم سالگی...برچسب : نویسنده : khorzeneh بازدید : 97