خب دیگه تابستانم تمام شد... تغییر فصل خوبه ها تازه تکراری هم نمیشه.
امروز عصر دوستامون (هدی و سمیه) میان و عصر قراره کلی حرف بزنیم و خیلی بیشتر بچه داری کنیم گل پسرم از یک ماه قبل تولدش شروع کرد به راه رفتن الان خیلی بامزه دنبال خواهرش میره و بازی میکنن با هم.
دیروز با غزلی کیک پختیم برا عصر امروز. غزلی روز به روز مهارتش تو پخت کیک بیشتر میشه و من حسابی ذوق میکنم. خودشم دوست داره و من اجازه میدم کمک کنه و همین باعث شده تمرکزش حسابی بالا باشه تو این زمینه.
به چندین و چند دست لباس کودک نیاز داریم یعنی اول یه پول قلمبه بعدم یه وقت کافی برای خرید لازمه.
برم گازمو بسابم تا گل پسر خوابیده. آخه 6 صبح بیدار شده بود
نیم سالگی...برچسب : نویسنده : khorzeneh بازدید : 98